ترمهترمه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

ترمه نابم

روزهای شیرین

ترمه شکر شکنم.دختر شیرین زبانم...   امروز صبح بر خلاف روزای دیگه که با گریه از خواب بیدار میشی البته اگه منو کنار خودت نبینی,با روی گشاده بیدار شدی و منو آروم صدا زدی:مامااان...مامااااان... بعد از مراسم دستشویی و شستشوی صورت و خشک کردن, سریع کنار سفره نشستی و گفتی:غدا بخورم! منم خوشحال که میخوای سفره رو صاف کنی اما فقط نون خالی و چای عسل خوردی....اونم در حد چند تکه کوچولو... در حین خوردن یه دفعه با هیجان بلند شدی (به قول بابا مجتبی هیجان کاذب) و گفتی:مامان من شهر بازی دوس دارم! من:شهر بازی کجاست عزیزم؟ چند لحظه تامل کردی و جواب دادی:پارک!!! 1 ساعت بعد حین درست کردن ناهار برات سیب زمینی چیپس کردم شاید بخ...
12 دی 1392

یلدا مبارک....

ترمه ی نازنینم...دخترک زیبای من... این دومین شب یلدایی است که با تو جشن میگیریم.تویی که با اومدنت شبهای تار  من و بابا مجتبی رو به سپیده  روشنایی و امید پیوند زدی.   یلدای امسال میزبان عموی مهربونت عمو مهدی بودیم.نمیدونی چقدر از شمعهای روشن و هندوانه ذوق کردی و هیجانی شدی.امشب تولد باباجون منصور هم بود.تلفنی تولدش رو تبریک گفتیم.خیلی دلم میخواست امشبو در جمع بزرگ خانواده و در کنار بزرگترهامون باشیم اما... چند روزپیش از بازار برای تزیین لباست روبان خریدم .میخواستم لباس امشبتو خودم  برات درست کنم .وقتی پوشیدی خیلی خوشت اومد و میخواستی مرواریدهای روشو بکنی!!!تل موهاتو هم عمه مهدخت مهربونت برای ش...
1 دی 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترمه نابم می باشد